سکته مغزی

سلام دوستای قشنگم

هوووم ۲۷ آذر پدر همسرم بازم سکته مغزی کرد دیگه حساب اینکه بار چندمش بود ک این اتفاق میفته از دستم در رفته ولی این دفه شدید تر بود

قدرت تکلم رو از دست داده بود و سمت چپ بدنش لمس شد

قدرت تکلم تا حدودی برگشته ولی سمت چپ بدن رو نمیتونه تکون بده و امروز ک دو روز گذشته خودش تازه متوجه اوضاع شده و ناراحته

دیروز از صبح تا حدودای ساعت ۴ من و همسر پیشش بودیم و امروز از صبح اومدیم

عمه خیلی خسته میشه اگه دائم بمونه اینه که ماها هم میایم کمک

غذاشو از طریق شلنگ بهش میدن و بهشم سوند وصله

خیلی التماس دعا دارم ازتون🥺

کابینت

سلام دوستای قشنگم ، امیدوارم واپسین روزهای پاییز ۱۴۰۲ پر از خیر و خوشی براتون باشه و حال دلتون عالی باشه

اوووم اصلا نفهمیدم چه موقع پاییز اومد

این چند وقت درگیر تعویض کابینت های خونمون بودم که حساااابی خسته م کرده و خداروشکر تا حدودی کارهاش تمام شده

خب شاید براتون سوال باشه چرا کابینت هامو عوض کردم ؟ ک باید بگم ما تو ساختمان ۶ طبقه زندگی میکنیم ک ب جز خونه ی عمه بقیه ی کابینت ها رو یه کابینت ساز برامون زده

وقتی من نامزد بودم ، همسر دوس داشت تخت دیواری نصب کنیم و میگف جای کمتری میگیره و برا مهمان و اینا خوبه ک همون موقع نصاب کابینت ها اومد و گفت قیمتش حدود ۷ تومن میشه اونم با چوب جنس درجه سه

من ک اصلا دوس نداشتم و دنبال بهانه بودم ک یه جوری منتفی بشه ک چشمم خورد ب رنگ کابینت ها ، نمیدونم همچین چیزی دیذین یا نه ولی کابینت های طبقه ی ما هایگلاس سفید بود ک طی حدود دو سال تغییر رنگ داده بود و کمی رنگ سبز یا آبی خیلی محو گرفته بود ، فک کن از نظر نصاب کابینت های ما در جه ی یک بود و تغییر رنگ داده بود حالا میخواس درجه ی سه بزنه 😐

دیگه ب همسر گفتم و همسر هم دقت کرد و گفت راست میگی رنگش فرق کرده و اینا و بعد با طبقه ی جاری اینا مقایسه کردیم و دیدیم بعععله برا اونا مثه مروارید سفیده و برا ما تغییر رنگ داده با کابینت سازه صحبت کردیم و اصلا زیر بار نمیرفت تا اینکه کارشناس اومد و خونمون و تایید شد ک جنس کابینت ها یه جورایی قلابی بوده و این صحبت ها و شرکت قبول کرد هم چوب بده هم هزینه نصاب رو

حدود ۳۰ تومن میخواس خسارت بده و بی خیال بشیم ک همسر قبول نکرد و این شد ک بیان کابینت هارو عوض کنن

فک کنم حدود یه هفته طول کشید ک خورد خورد وسایل داخل کابینت هارو انتقال دادم ب اتاق کوچیکه و واقعا زانو درد گرفتم ، دیگه پنج شنبه ۹ آذر بود ک بعد از مراسم چهلم عموی همسر اومدیم خونه و دیگه قرار بود شنبه بیان برا تعویض که خب من فکرامو کرده بودم ک روز جمعه دیگه جمع کردن رو تکمیل کنم ک کار پیش اومد برا همسر ک بره یه شهر دیگه و چون خسته و خواب آلود بود ب منم گفت ک همراهش برم و این شد که دیگه باید پذیرایی رو هم خالی میکردم چون معلوم نبود برا شنبه برمیگردیم یا نه دیگه تند تند فرش هارو رول کردم و مبل هارو کشیدم کنار و تقریبا خالی شد و چون قرار بود کمد دیواری هم نصب کنیم باید اتاق خواب رو هم جمع میکردم ک با همکاری همسر اونم تقریبا خالی شد و رفتیم و برگشتیم ولی کابینت سازه نیومد ، هی یه روز رو تعیین میکرد بیاد و نمیومد ک بالاخره روز دو شنبه اومدن و تا پنج شنبه طول کشید و این مدت روزها خونه ی عمه اینا بودیم و شب ها میومدیم خونه ی خودمون ک واقعا این مدت اذیت شدم و فقط دوس داشتم زودتر کارش تموم بشه ، قبل از تمام شدن کار هم روز ۱۴ آذر پدر همسر وقت آنژیو مغز داشت ک اونم انجام شد ولی بعد از عمل حالش خیلی بدتر شد ک خداروشکر چند روزه بهتر شده از روز پنج شنبه ک کار نصاب تمام شد تا همین امروز کلی کار کردم و خونه رو ب شدددددت کثیف کرده بود یه بار مامان و خواهر کوچیکه بعد از ظهرش اومدن کمک و دستشون درد نکنه کمکم کردن هر چند کلی بهشون گفته بودم ک نیان

روزی ک عموی همسر فوت کرد ، صبحش ما برا خرید عروسی و اینا بیرون بودیم و چرخ خیاطی جاری نیاز ب تعمیر داشت و منم چرخ خیاطیم رو باید میبردم تا گارانتی شو فعال کنه و اون روز بردیم و بعد از اون یه بار رفتیم ک بسته بود دیگه نرفتیم ک دیروز با عمه رفتیم و آقاهه اول ترسوندتمون و گفت ب من ندادید و رسید بیار و این حرفا ک کم مونده بود اشکم در بیاد ک گفت میخواسته برام درس عبرت شه و رفت از انبار آورد ک این رفتنش کلی طول کشید و دیروز تو سرما کلی علاف شدیم ، دیروز یه شلوارتو خونگی مخمل گوگولی هم خریدم ک خیلی دوسش میدارم 😍

نوشته ی قبلی مو ک خوندم دیدم گفتم فیلتر شکنم وص نمیشه ، بعد از چند روز وصل شد فیلتر شکنم و امروز بازم چند روزه قطعه و کلافم کرده ، حالا کار خاصی هم تو اینستا ندارما ولی خب باز برا سرگرمی خوبه

خب دیگه خیلی حرف زدم و اذیتتون کردم ب خدا میسپارمتون علی یارتون😘